مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق *** چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
مِی بده تا دهمت آگهی از سر قضا *** که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا *** نا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
به جز آن نرگش مستانه که چشمش مَرساد *** زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر *** چمن آرای جهان خوش تر ازین غنچه نبست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی یافت *** یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
1.ای زاهد که همیشه مرا نصیحت می کنی!از من که مست جمال معشوق هستم، انتظار نداشته باش که از این راه خود برگردم و توبه کنم و به آن پای بند باشم؛ زیرا این عشق و مستی من سابقه ای ازلی دارد و من از همان روز نخست آفرینش به باده نوشی در میخانه ی مشهور شده ام.
(اشاره به آیه ی 172 سوره ی اعراف)
2.من در ازل از چشمه ی مست کننده ی عشق نوشیدم و عاشق شدم و از همان زمان هر دو دنیا و علائق و لذات آنها را ترک کردم و از هر چیزی غیر او دست شستم و عشق او را بر هر چیزی ترجیح دادم.
3.به من باده بده تا از آن بنوشم و مست شوم تا در مستی اسراری از سرنوشت و خلقت را آشکار کنم و بگویم که من از همان آغاز آفرینش، عاشق و مست بوی چه کسی هستم؟
4.رسیدن به اسرار غیب و آفرینش، باری سنگین است که کمر مرد را خم می کند؛اما ای عاشقان باده پرست!با وجود ضعف و ناتوانی خود، از بخشایش الهی ناامید نباشید و بدانید که به لطف آن معشوق ازلی، می توان سر قضا و سرنوشت را کشف کرد.
5.در این جهان -زیر این چرخ کبود -کسی شاد و خوش نیست، مگر آن که چشم مست و زیبایش، محبوب دیگران است و همه را عاشق و شیفته ی خود کرده است که خدا او را از چشم زخم حفظ کند.
6.جان من فدای دهان زیبا و کوچک معشوق که خداوند در باغ آفرینش، غنچه ای زیباتر از دهان او نیافریده است؛ آری برای انسان عاشق، هیچ چیز لذت بخش تر از شنیدن سخنان معشوق و نوشیدن آب حیات از لبان حیات بخش او نیست.
7.ای یار!حافظ به برکت عشق تو به مقام انسان کامل و خلیفه اللهی رسیده است و مانند حضرت سلیمان بر جن و انس حکم می راند، ولی با این همه از وصل تو بی نصیب و بی بهره است.
(اشاره به آیه ی 81 سوره ی انبیا:و لسلیمان الریح عاصفه تجری بامره؛ و تند باد را مسخّر سلیمان کردیم که به امرش حرکت کرد.)
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}